سعی کردم به حرفای استاد گوش کنم و یه جورایی موفق هم بودم.

بعد از تموم شدن کلاس با اقای بزرگر ازجامون بلند شدیم.

یک کلاس دیگه داشتم ولی دیگه نمی کشیدم، سردرد بدی گرفته بودم.
 این درس زیاد سخت هم نبود خودم می تونستم بخونم.

 داشتیم از کلاس می رفتیم بیرون که به سمت عطیه برگشتم و گفتم:

_عطی من میرم‌خونه. سرم از درد داره می ترکه. دیشب دیر خوابیدم الان واقعا نمیتونم بمونم.


زندگی برتر کلاس ,استاد ,هم ,عطی , داشتیم ,میرم‌خونه ,عطیه برگشتم ,سمت عطیه ,به سمت ,که به ,برگشتم ومنبع

دانلود نرم افزار رمانکده (+18)

رمان استاد متجاوز من پارت 8

رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 3

دانشجوی شیطون بلا پارت 2

پسرم یبوست داره چیکار کنم

رمان استاد متجاوز من پارت 7

شب زفاف چجوری باشم

مشخصات

آخرین جستجو ها

neil20y cant رها یوزفول طراحی سایت طراحان برتر دنیای بی غم درس جو معرفی کالا فروشگاهی آپشن خودرو | گندم کار دانلود کده فروش فلزیاب فیتز جرالد | 09197977577