همه دانشجوها به طرف من برگشتن ، آب دهنم رو با ترس قورت دادم و با نگاهی به بچه ها ،با لکنت لب زدم:

_حتما باید بیام؟ نمیشه ، اون چیز بدا رو من توضیح ندم

با این حرفم کلاس از خنده ترکید واه اینا چشونه کجای حرف من خنده داشت که اینا میخندن؟

استاد عصبی خیرم شد و با لحن دستوری  گفت:

_گفتم بیا اینجا و درس رو توضیح بده

نه این ول کن نیست تا من رو به گناه نکشونه دست برنمیداره

دندونام روی هم سابیدم و با حرص بلند شدم و به طرفش رفتم  و کنارش ایستادم

انگار داره بازی مهیجی نگاه میکنه با دستش اشاره ای به پروژکتور کرد و با پوزخند لب زد:

_توضیح بده برای همکلاسیهات

 به پشت سرم برگشتم که با دیدن تصویر های روی پروژکتور ، بلند وااای خدا مرگم بده ای گفتم و با دست چشمام رو پوشوندم


ادامه مطلب مراجعه کنید


زندگی برتر رو ,توضیح ,، ,پروژکتور ,گفتم ,ای ,و با ,نگاه میکنه ,با دستش ,میکنه با ,مهیجی نگاهمنبع

دانلود نرم افزار رمانکده (+18)

رمان استاد متجاوز من پارت 8

رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 3

دانشجوی شیطون بلا پارت 2

پسرم یبوست داره چیکار کنم

رمان استاد متجاوز من پارت 7

شب زفاف چجوری باشم

مشخصات

آخرین جستجو ها

خرید و فروش خرما به صورت مستقیم فروشگاه فایل فروش دوچرخه ثابت با قیمت ارزان chideman24 بهیاران چت|چت روم مشهد پیپ تاباک برنامه ریزی برای کنکور 99 با ونوس دبیرستان غیر دولتی صدرا دل نوشته هایی برای نورون های آینه ای انجمن ستوده