با تعجب سرم و بلند کردم که نگاهم به دوتا گوی آبی براق گره خورد. با تعجب به برق و زیبایی دریای چشماش خیره شدم که با صدای جذاب مردونه و بمش گفت:
_بیشتر مراقب باشید.
بعد هم از کنارم رد شد. منگ به رفتنش خیره شدم و بوی عطر سرد و تلخش و استشمام کردم.
زندگی برتر
خیره ,شدم ,تعجب ,بوی ,رفتنش ,منگ ,خیره شدم ,با تعجب ,شد منگ ,منگ به ,رفتنش خیرهمنبع
دانلود نرم افزار رمانکده (+18)
رمان استاد متجاوز من پارت 8
رمان دانشجوی شیطون بلا پارت 3
دانشجوی شیطون بلا پارت 2
پسرم یبوست داره چیکار کنم
رمان استاد متجاوز من پارت 7
شب زفاف چجوری باشم