زندگی برتر



سلام دوستان بالاخره نرم افزاری که قولشو داده بودم اماده شد ممنون از دوست خوبم ایمان عزیز که این نرم افزارو برای شما عزیزان اماده کرد لطفا ازش حمایت کنید و تا میتونین نرم افزارو توی گروه هایی که دارین یا کانالایی که دارین پخش کنین فقط همینه که امیدی میشه براش تا برنامه رو اپدیت کنه

خوب میرسیم به رمانهای داخل کتاب که شامل

1-استاد م من تا

2-دانشجوی شیطون بلا

3-دانشجوی شرطی

4-گرداب

5-شوهر غیرتی من

6-استاد خاص من

7-عشق یا لذت

8-خواب وبیدار

دوستان این تازه نسخه اول کتابه و درنسخه های بعدی علاوه بر اضافه شدن قسمت های جدید هر رمان رمان جدیدیم به این کتاب اضافه میشه پس لطفا حمایت کنید از کتاب و تا میتونین پخشش کنید

در ضمن فکر نکنین که از این کتابای مسخره است که در عرض دو دقیقه تموم میشه نه هر کدوم از رمانها حداقل دو هفته از وقتونو میگیره

و در ضمن به علت استفاده از کلمات رکیک و حرف های زشت لطفا افراد زیر سال کتابو نخونن برای دانلود کتاب به ادامه مطلب برید

باتشکر مدیریت زندگی برتر یلدا

 


زندگی برتر


با تعجب سرم و بلند کردم که نگاهم به دوتا گوی آبی براق گره خورد. با تعجب به برق و زیبایی دریای چشماش خیره شدم که با صدای جذاب مردونه و بمش گفت:

_بیشتر مراقب باشید.

بعد هم از کنارم رد شد. منگ به رفتنش خیره شدم و بوی عطر سرد و تلخش و استشمام کردم.



زندگی برتر

بدون توجه به نگاه هیزشون که اندامم رو رصد میکردن از کنارشون گذشتم
و برای یک لحظه که سرم رو بالا گرفتم با دیدن استاد که با چشمای ریز شده خیره ما بود حرصم گرفت و با غیظ رو ازش برگردوندم.

همش تقصیر این عوضیه که این پسرا اینطور هار شده بودن از بس این مرتیکه براشون فیلم نیمه سکسی گذاشته بود

همینطوری با خودم غُر میزدم که با برخورد با چیزی ، صورتم از درد جمع شد


زندگی برتر

همه دانشجوها به طرف من برگشتن ، آب دهنم رو با ترس قورت دادم و با نگاهی به بچه ها ،با لکنت لب زدم:

_حتما باید بیام؟ نمیشه ، اون چیز بدا رو من توضیح ندم

با این حرفم کلاس از خنده ترکید واه اینا چشونه کجای حرف من خنده داشت که اینا میخندن؟

استاد عصبی خیرم شد و با لحن دستوری  گفت:

_گفتم بیا اینجا و درس رو توضیح بده

نه این ول کن نیست تا من رو به گناه نکشونه دست برنمیداره

دندونام روی هم سابیدم و با حرص بلند شدم و به طرفش رفتم  و کنارش ایستادم

انگار داره بازی مهیجی نگاه میکنه با دستش اشاره ای به پروژکتور کرد و با پوزخند لب زد:

_توضیح بده برای همکلاسیهات

 به پشت سرم برگشتم که با دیدن تصویر های روی پروژکتور ، بلند وااای خدا مرگم بده ای گفتم و با دست چشمام رو پوشوندم


ادامه مطلب مراجعه کنید


زندگی برتر

سلام خانم دکتر
من یک خانم هستم پسرم 10سالشه همیشه یبوست شدید میگیره بهش ملین میدم آزمایش دفع داده مشکلی نداشته .
وقتی دستسوییش میگیره راضی نمیشه بره دستشویی میگه دردم میاد
دزمن بد غذا هم هست نمیدونم چکار کنم واقعا عصبی و ناراحتم لطفا کمکم کنید و زودتر جوابمو بدید ممنون میشم


سعی کردم به حرفای استاد گوش کنم و یه جورایی موفق هم بودم.

بعد از تموم شدن کلاس با اقای بزرگر ازجامون بلند شدیم.

یک کلاس دیگه داشتم ولی دیگه نمی کشیدم، سردرد بدی گرفته بودم.
 این درس زیاد سخت هم نبود خودم می تونستم بخونم.

 داشتیم از کلاس می رفتیم بیرون که به سمت عطیه برگشتم و گفتم:

_عطی من میرم‌خونه. سرم از درد داره می ترکه. دیشب دیر خوابیدم الان واقعا نمیتونم بمونم.


زندگی برتر

سلام خوب هستید من روز عید عروسیم هست(فقط سه روز دیگه) لطفا زود تر بهم پاسخ بدهید
. شوهرم میگه دوست دارم. شب زفاف اذیتم کنی برام ناز کنی. من نمیدونم باید چکار کنم لطفا راهنماییم کنید. لطفا زودتر بهم پاسخ بدهید. خیلی ممنونم


جواب سئوال در ادامه مطلب


زندگی برتر

دستی تو موهای م کشیدم و پشت گوشم گذاشتمشون. بلند شدم تا برم خونه، خیلی خواب داشتم و حوصله ی هیچ چیزی و نداشتم.

گوشیم و در اوردم و ساعتم و چک کردم. ده بود. اوف ساعت هشت صبح کلاس گذاشتن، من تازه بیدار می شدم.

از دور دیدم عطیه داره میاد. سریع اومد سمتم و نشست کنارم و گفت:

_هنوز اینجا نشسته ای؟

خمیازه ای کشیدم و گفتم: بله همینطور که می بینی.

_کوفت. بیا بریم الان کلاس شروع میشه.

با دهن کجی گفتم: کتاب روانشناسی بالینی. ای ای ای.

عطیه چپ چپ نگاهم کرد و گفت:
_الان تو از همه چی بدت میاد.

زندگی برتر

با دیدن کارم غش غش خندیدن و پسر اولیه یکم خم شد و گفت:

_خیلی جذابی.

چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:
_برو عمو این حرفا به تو نیومده. برو دوغتو بنوش.

تک خنده ای کرد و گفت: این پایتخت نبود مردم می خواستن چی به زبون بیارن خداداند.

با تحقیر نگاهی به سر تاپاش کردم و گفتم:

_این دانشگاه نبود چطوری پسرای دهاتی میخواستن با دخترا رفیق بشن؟

 بهش برخورد، چون با عصبانیت گفت:
_چی گفتی؟

_همین که شنفتی!

با حرص گفت: نه دوباره بگو جوجه فکلی.


زندگی برتر
عطیه با دیدن سپهر از جا پرید و گفت:
_آیسان سپهر اومد. من میرم چن مین دیگه میام.

چپ چپ نگاهش کردم و گفتم:
_برو گمشو دوست پسر زلیل.

نیشش و باز کرد و بوسی برام فرستاد و تند تند رفت سمت سپهر. سپهر نگاهی بهم کرد و همونطور که لم داده بودم براش دستی ت دادم که به احترامم خم شد.

باخنده زیرلب دیوونه ای گفتم چشام و بستم و سرم تکیه دادم به نیمکت.

زندگی برتر



دوستان امروز یک روش جدید کسب درامدو میخوام بهتون اموزش بدم فقط کافیه نرم افزاری رو که گذاشتم دانلود کنین و بعد از نصب به قسمت کسب درامدش برین و کارو شروع کنین با توجه به محدودیت دیدن تبلیغ روزانه فقط 25 تبلیغ پس باید زیر مجموعه بگیرید دوستان این نرم افزار تست شده و واریزی هم داشتیم دوستان اگه دوست داشتین کد معرف : IR0053509 منو بزنین من مثل بعضی سایتا نیستم که بگم با زدن این کد بهتون 100 هزارتومان پول میده یا درامدتون بالا میره نه این کد توی درامد شما هیچ تاثیری نداره ولی شما با زدن این کد یک روحیه ای به ما میدین برای معرفی نرم افزار های بیشتربرای دانلود نرم افزار بیشتر به ادامه مطلب مراجعه کنید


زندگی برتر

آخرین جستجو ها

tv episodes online روزگار سرد مدیریت واردات و صادرات زهیر دانلود بانک لینک های دانلود فیلم ، دانلود سریال و دانلود آهنگ میباشد. کیست مویی جدیدترین مطالب روز ارز دیجیتالی فروش کمد دیواری بازی کلش شاد وب